خداوند یکتا در برابر ذرهای کار خیر و یا شر به انسان پاداش و جزا میدهد و هرکس مسئول عملکرد خویش در آن جهان میباشد یعنی آن روز که لباس، مرتبه و مقام، ریاست، وزارت، مسئولیت، کارگزار حکومتی، دانشگاهی یا حوزوی، وابسته به قوم و نژاد و گروهی خاص، صاحب ثروتهای انباشته، مالک کاخها و ویلاها بودن و نظایر آن صرفاً سبب رستگاری و سعادت افراد نخواهد بود مگر اینکه فرد در مسیر حق قدم برداشته، از ظلم و ستم به دیگران و تضییع حق همنوع خودداری و تقوی پیشه کرده باشد.
مفسر عالیقدر قرآن کریم استاد علامه سید محمد حسین طباطبایی میفرماید: «اجتماعی که اسلام به وجود میآورد اجتماعی است متشابهالاجزاء که هیچیک از افراد اجتماع بر دیگری تقدم ندارد و هیچگونه برتریجوئی و فخرفروشی و بزرگمنشی در بین نیست و تنها تفاوتی که مقتضای قریحه انسانی است و فطرت بشر هم از آن ساکت نیست تقوی است. مسئله تقوی هم راجع به خداست ربطی به مردم ندارد: «ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و به صورت ملتها و قبیلهها درآوردیم که بتوانید با یکدیگر آشنا شوید. گرامیترین شما نزد خدا با تقواترین شماست» (ترجمه آیه شریفه 13 سوره حجرات). «در کارهای خوب از همدیگر سبقت بجویید» (ترجمه آیه شریفه 148 سوره بقره) و بدین ترتیب از نظر جریان قانون دینی و از بین رفتن فاصلههای طبقاتی در شؤون اجتماعی، حاکم و محکوم، امیر و مأمور، رئیس و مرئوس، آزاد و بنده، زن و مرد، غنی و فقیر، کوچک و بزرگ در اسلام دارای یک موقعیت میباشند که قانون در حق همگان یکسان اجرا میشود. در اسلام قوه مجریه یک طایفه ممتاز در اجتماع نیست و بلکه همه افراد اجتماع مشمول این عنوان هستند: هر فردی وظیفه دارد که دیگران را به طرف خیر و خوبی دعوت کند و امر به معروف و نهی از منکر نماید…»(1)
در این شماره پیرامون حلالیت طلبیدن تعدادی از بازجوها و کسانی که در زندانی کردن عباس امیرانتظام نقش قضاوت و بازجویی داشتند از جمله عبدالمجید معادیخواه قاضی شرع دادگاه انقلاب اسلامی و وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی در کابینه شهید حجتالاسلام والمسلمین محمد جواد باهنر، مرحوم آیتا… مهدوی کنی و مهندس میرحسین موسوی که در حال حاضر به عنوان نویسنده، مترجم و مولف به فعالیت فرهنگی و علمی خود ادامه میدهد توضیحاتی ارائه میگردد.
طلب حلالیت نوعی درخواست بخشش و گذشت از فردی است که احتمال میدهیم یا به یقین رسیدهایم از نحوه رفتار و کردار و گفتار ما رنجیده خاطر شده باشد یا احیاناً اگر زخم زبانی به او زدهایم و ظلمی در حق وی روا داشتهایم یا حقی از او تضییع کردهایم قبل از اینکه دیدارها به قیامت افتد از او حلالیت میطلبیم و درخواست میکنیم ما را ببخشاید شاید پروردگار غفّار از خطاهای ما درگذرد.
عباس امیرانتظام (1397-1311 خورشیدی) معاون نخستوزیر و سخنگوی دولت مرحوم مهندس مهدی بازرگان نخستین و قدیمیترین زندانی سیاسی پس از انقلاب اسلامی ایران به شمار میرود. در تاریخ 28/9/1358 دستگیر و پس از 454 روز بازداشت در سلول انفرادی در دادگاه انقلاب محاکمه و به اعدام محکوم شد محکومیت وی با تلاشهای زنده یاد مهندس بازرگان به حبس ابد تقلیل یافت.
امیرانتظام در کتاب خاطرات خود گفته است پس از چهارصد و پنجاه و چهار روز اقامت در سلول انفرادی بدون ملاقات با کسی در روز 26 اسفند ماه 1359 محاکمه شروع و در تمام مدت از حق ملاقات و امکان مشاوره با وکیل محروم بوده است تنها ارتباطش با دنیای خارج از سلول، روزنامه بوده که گاهگاهی به وی میدادند و همه مطالب آن را میخوانده و در سلول نگاه میداشته… در دوران زندان توصیه مقامات قضایی برای نوشتن درخواست عفو در ابتدای دهه هفتاد را رد میکند اما به تعبیر خودش چند سال بعد از زندان اوین اخراج میشود… امیرانتظام وقتی برای معالجه به بیمارستان میرود و زمانی که متوجه میشود آیتا… محمد محمدی گیلانی قاضی دادگاهش در آن بیمارستان بستری بود به عیادتش میرود.
فرشته بازرگان فرزند رئیس دولت موقت گفته است: «تنها دغدغه پدرش تا واپسین روزهای حیاتش آزادی عباس امیرانتظام بوده و از این دغدغه با عنوان آرزوی ناکام یاد میکرده یا در جای دیگر گفته بود که من میروم اما تا زمانی که مشکل امیرانتظام حل نشود، یک دستم از گور بیرون خواهد ماند…»
چندیپیش محسن میردامادی که خود یکی از دانشجویان مؤثر در تسخیر سفارت آمریکا بوده، در گفتوگو با «تاریخ ایرانی» گفت: «موضوع آقای امیرانتظام و مشکلاتی که برای ایشان پیش آمد، دغدغه ذهنی من و احتمالاً امثال من بوده است. به همین دلیل من اسناد سفارت آمریکا در رابطه با آقای امیرانتظام را که پس از اشغال سفارت منتشر شد بار دیگر مطالعه کردم. در شرایط فعلی که آن هیجانزدگی فضای عمومی دوران انقلاب و بهخصوص ماههای پس از اشغال سفارت دیگر وجود ندارد، طبعاً منصفانهتر میتوان در اینگونه موارد قضاوت کرد. من در این اسناد هیچ مطلبی که بر جاسوس بودن آقای امیرانتظام دلالت کند ندیدم. طی بررسیهایی که اخیراً کردم پس از ارائه اسناد سفارت به مراجع ذیربط گروهی که مسئول بررسی آن اسناد و انجام تحقیقات از آقای امیرانتظام شده نیز در همان زمان به این نتیجه رسیده بودند که اتهام جاسوسی متوجه ایشان نیست».
عبدالمجید معادیخواه در مرداد سال 97 در نشست «باشگاه اندیشه» گفت: «در پرونده عباس امیرانتظام سهم من مربوط میشود به یکی از خطاهای تاریخی خودم که بهعنوان جرح(2) شاهد در دادگاه ایشان صحبت کردم. شرکت در آن دادگاه و آن حرفها اشتباه بود اما اینکه چرا این اشتباه انجام شد، میتواند بحث مفصلی باشد. اگرچه من در عذرخواهیای که از ایشان به صورت کتبی انجام داده بودم، وارد موارد دیگری نشدم. با اینکه مطالبی که در خاطرات ایشان بود به لحاظ کمیت و کیفیت در بعضی از قسمتها مورد مناقشه من بود، منتها بهنظرم خیلی فرقی نمیکند که آن حرفها همانی بود که گفته شده یا احیاناً کمتر یا بیشتر از آن بود. وقتی مسئلهای اشتباه است، خیلی فرق نمیکند. برای توجیه میشود حرفهایی را زد؛ اینکه فضای آن موقع چنان بود و فضای امروز چنین است. در واقع مبنای حضور مهندس بازرگان در دادگاهها این بود که بگوید ظلم فاحشی انجام میشود… خوشحالم در آخرین ماههای زندگی مرحوم امیرانتظام توانستم دیداری با ایشان داشته باشم که شفاهاً هم عذرخواهی خود را تکمیل کنم و از ایشان درخواست کنم اگر صحبتهای من در سرنوشت ایشان تأثیری داشته است، حلال کند».
همسر امیرانتظام درباره آنهایی که از باور خود عقب رفتند و سالها بعد، از امیرانتظام عذرخواهی کردند میگوید: «اولین کسی که آمد محمدجواد مظفر بود که بسیار محترمانه دلجویی کرد و تلویحاً گفت در اوایل انقلاب درباره شما اشتباه کردیم. وقتی آیتا… منتظری فوت کرد هم شب عمادالدین باقی تماس گرفت و گفت حاجاحمد منتظری میخواهند با آقای امیرانتظام صحبت کنند. احمد منتظری گفت ما فردا پدر را به خاک میسپاریم و میخواهیم از شما حلالیت بطلبیم. امیرانتظام گفت من کسی نیستم بخواهم حلال کنم… بعد از مرخصی از بیمارستان احمد منتظری با خواهرهایش آمدند منزل ما. یک آقایی هم همراهشان آمده بود و به امیرانتظام گفت، من را میشناسید؟ عباس گفت نه و او گفت من بازجوی شما بودم، آمدم حلالیت بطلبم. امیرانتظام گفت پس جزء بازجوهای خوب بودید که چهرهتان در ذهنم نمانده است. ناصر آلادپوش و متقی هم آمدند، نمایندگان دادستانی در دوره قدوسی که در کتاب خاطرات از آنها به عنوان محمدی و سعیدی نام برده است و امیرانتظام گفت همیشه خاطره خوب از آنها در ذهنم هست. یک روز هم در پمپبنزین یکی آمد و امیرانتظام را بغل کرد که عباس خیلی سرد برخورد کرد. پرسیدم که بود، گفت نمیدانی چه بازجویی بود! میگوید من را حلال کن… یکبار هم غفارپور، معاون قدوسی در دادستانی، همراه با عبدالمجید معادیخواه و فاضل میبدی و دو نفر از برادران هاشم صباغیان آمدند. غفارپور گفت از همان ابتدا قدوسی به این نتیجه رسید که شما بیگناه هستید و هیچگونه ادله و سندی که نشان دهد شما به نظام خیانت کردهاید، وجود نداشت. امیرانتظام گفت هرچه بود گذشت.»(3)
بارها دیدهایم و شنیدهایم عدهای از دارندگان تریبونهای رسمی، ائمه جمعه و جماعات و فعالان سیاسی یا رسانهها و سایتهایی که گاه از بیتالمال هم استفاده مینمایند در سخنرانیها و مقالات خود به تعدادی از سیاستمداران و مقامات کشور تهمت میزنند، ادعاهای کذبی مطرح میکنند به تحریف مطالب تاریخی روی میآورند حتی بدترین اتهام چون «باغی بر نظام» وارد میکنند، بعضی در جایگاه رفیع و با عظمت نماز جمعه محصورین را به «سامری» تشبیه میکنند یا در مقام خطیب جمعه و صاحب تریبون رسمی زشتترین و زنندهترین جملات را درباره مخالفان سیاسی خود میگویند بدون اینکه افراد مورد نظر در دادگاه صالحهای محاکمه و یا محکوم شده باشند.
بنابراین داستان معادیخواه و امیرانتظام و نظایر آن و توجه به این حلالیت طلبیدنها میتواند درس عبرتی برای کسانی باشد که بخواهند به شیوه عبدالمجید معادیخواه تأسی کنند. گاه شاهد ظاهرسازی و سادهانگاری در آن حد هستیم که گروهی از متصدیان فرهنگی و تبلیغاتی از عکس بعضی از شهیدان عالی مقام و رفیع الدرجهای هم نمیگذرند به عنوان نمونه سبیل او را کوتاه یا کراواتش را حذف میکنند یا ریش تراشیدهاش را نشان نمیدهند یا خاطراتش را دستکاری میکنند.
بهعنوان حسن ختام مقاله به نقل از آیتا… شهید مرتضی مطهری درباره افرادی که حکم به بهشتی یا جهنمی بودن دیگران میکنند اشاره میگردد که میگوید: «قضاوت قطعی نسبت به بهشتی یا جهنمی بودن افراد در دنیا کار درستی نیست… حساب اشخاص در دست خدا است. هیچکس حق ندارد درباره کسی به طور قاطع اظهارنظر کند که اهل بهشت است یا دوزخ. اگر از ما بپرسند: آیا شیخ مرتضی انصاری با آن زهد، تقوا، ایمان و عمل شناخته شدهاش، حتما اهل بهشت است یا نه؟ پاسخ ما این است که آن اندازه که ما از آن اطلاع داریم خیر و نیکی است اما این که صد در صد بگوییم اهل بهشت است در اختیار ما نیست. خدا است که بر همه ضمایر اشخاص مطلع است و تمام اسرار و خفایای نفوس را میداند و حساب خلایق نیز با او است… رسول گرامی اسلام به زنی از انصار میفرماید: من فرستاده خدایم و نمیدانم با من چگونه رفتار خواهد شد. قرآن کریم نیز میفرماید: بگو من پیامبر نوظهوری نیستم و نمیدانم با من و شما چه رفتاری خواهد شد… (آیه 9 سوره احقاف)»(4)
و کلام آخر آنکه جمله پیامبر اکرم(ص) دلیل راه است که از قضاوت در مورد دیگران بیندیشیم و بپرهیزیم با تأمل در کار دیگران سخن بگوییم و داوری را به خداوند حکیم واگذار کنیم که فردا در پیشگاه حضرتش به نص قرآن کریم «آنگاه که روح و فرشتگان را برپای میدارند، احدی حق سخن گفتن ندارد مگر آنکه پروردگارش اجازه گفتن دهد و به صواب و درستی زبان بگشاید» (38 سوره نبأ). کریما در آن روز تو ما را یار و یاور باش. آمین
مدیرمسئول
پینوشتها:
1- «روابط اجتماعی در اسلام»، استاد علامه سید محمد حسین طباطبائی، ترجمه محمد جواد حجتی کرمانی، صفحه 84، انتشارات بعثت، آذر 1348
2- جرح: عیب گواهان را آشکار کردن، رد کردن شهادت، جرح شهود… «فرهنگ معین»
3- آفتاب نیوز، 23/4/98
4- پایگاه اطلاعرسانی حوزه
هفته نامه آیینه یزد:«امیرانتظام» و آنان که باید به شیوه «معادیخواه» تاسی کنند
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
جمعه 27,سپتامبر,2024